ساشه های چاپدار اختصاصی
خوب; این هم از این.
بعد از چالش طاقت فرسا و فرسایشی تحریر مجموعه کتابهای صفر تا صد کسب و کار عطاری می تونم بگم تولید ساشه های چاپدار مخصوص فروشگاه خودمون یکی از چالش های جذابی بود که سالها در ذهنم باهاش درگیر بودم.
شاید برای شما هم جالب باشه که مگه چیه این مساله؟ میری چاپخونه و سفارش سلفون چاپدار میدی و هفته بعد میری تحویل میگیری!
اما داستان برای “من” اصلا به این سادگی ها نبود. من که سالهاست دو شیفت کار میکنم و هر روز کاری از کارها بر روی کوهی از کارهای عقب افتاده ام تلنبار میشه. آدمهایی مثل ما که در آغاز تحکیم پایه های کسب و کار خودشون هستند معمولا زمان کافی برای تفکر و تصمیم گیری ندارند.
من باید یک سرکارگر آموزش میدادم، که بتونه کارگرهای جدید رو آموزش بده و همچنین یک کارمند بگیرم که منو از کارهای روتین مثل صدور فاکتور و امور مالی و … خلاص کنه.
همچنین می بایست روتین اداری و اجرائی رو مرتب می کردم که مجموعه بتونه اسکیل یا توسعه محصول رو تاب بیاره. شاید سوال پیش بیاد که خوب اینهمه محصول دارید تولید می کنید، 10 تا هم رووش!
اگر پیگیر مقالات الوفلفل بوده باشید در مقاله قانون بازده نزولی توضیح دادم که پیشرفت همه مولفه های کسب و کار به صورت همزمان تقریبا اتفاق نمی افته و شما ابتدا باید مثلا نیروی انسانی تون، بعد حسابداری، بعد مدیریت، بعد فضا و … رو به اندازه پیشرفته ترین مولفه موجود برسونید.
یعنی چی؟ یعنی اینکه وقتی ظرفیت خالی تولید داریم (آسیاب، فضای تولید، پرسنل ماهر)، می تونیم بریم فروش رو توسعه بدیم. فروش توسعه پیدا کرد، نیروی انسانی فروش و همچنین نیروی انسانی حسابداری و نرم افزارهای مالی رو باید توسعه داد. امور مالی که بالغ شد میتونی بری سراغ انبار، سپس نیروی انبار، بعد توسعه محصول و … این چرخه ادامه پیدا میکنه.
حالا در هر مجموعه ای اگر به نقطه ضعف، فشار مضاعف بیاد ممکنه مجموعه مستاصل بشه و نتونه کار کنه.
خوب دیگه، فکر کنم الان دلیل اینکه چرا چاپ سلفون سفارشی انقدر دست نیافتنی به نظر میرسید رو به سمع و نظرتون رسوندم. پس بیاین بریم سراغ چالشهای پروسه.
چالش اول: متریال سلفون
دوستان سلفون های دستگاههای بسته بندی به صورت یک رول هستند که توسط دستگاه به لوله و سپس به پاکت تبدیل میشن.
سلفونها دارای تعداد لایه ها، ضخامتها و ترکیبهای متفاوتی هستند. سلفونی که ما برای تولید نوشه های داغ مروارید ازش استفاده کردیم، سلفون متالایز با عرض 18 سانت و ضخامت 90 میکرون هست
متالایز یعنی چی؟ متالایز از ریشه متال یا فلز میاد و متالایز یعنی “فلز طور” .
حتما داخل بسته بندی های چیپس و پفک ها رو دیدین که براق و استیل طور هست. به این سلفونها متالایز میگن. سلفونهای متالایز همون سلفونهای شفاف هستند که یک لایه متالایز هم بهشون اضافه میشه و اون لایه مانع برخورد نور به محصول میشه.
از اونجا که من نمیدونستم که آیا دستگاههای ما قادر به بسته بندی سلفونهای متالایز با ضخامت بالا هستند یا خیر، در ابتدا یک رول سلفون متالایز خام (بدون چاپ) سفارش زدم تا بتونم رفتار دستگاه رو در یک نمونه واقعی تست بگیرم.
نتیجه باور نکردنی بود.
بسته ها به طرز شگفت آوری با کیفیت و محکم از کار در اومدن. اونقدر محکم که این حجم از استحکام تبدیل به چالش شد. چون دیگه نمیشد بازشون کرد! حتما می بایست با چاقو یا قیچی اونها رو باز کنی تا بشه از محصول استفاده کنی.
چالش دوم: طراحی
نمیدونم تا بحال با طراح جماعت در ارتباط بودین یا نه ولی به جرعت میتونم بگم یکی از نفرت انگیزترین مراحل کار برای من، کار با گرافیستهاست. از اونجا که سلیقه بسیار بدی دارم به ندرت از یک طرح خوشم میاد و لذا همیشه روز تکمیل طرح برای من روز عزاست. چه طرح جلد کتابم باشه، چه طرح ساشه و چه یک لوگو.
با علم به این موضوع و وسواس فکری که درباره طراحی دارم، تصمیم گرفتم این بار برای تسریع کار دو تا عمل رو انجام بدم:
الف) از دیگران (غیر متخصص) نظر نخواستم
ب) در چاپ اول، وارد جزئیات نشدم و بر جزئیات تاکید نکردم
به طور سنتی، من همیشه درباره موضوعات مختلف از شرکا، خانواده و دوستان نظر میپرسم. اما متوجه شدم که از اونجا که اونها گرافیست نیستند پس بهتره درمورد لااقل این موضوع، از اونها نظر نپرسم چون اینکار به شدت تصمیم گیری رو سخت میکرد و حتی باعث ایجاد کدورت هم میشد! جالبه نه؟ پس تصمیم گرفتم از هیچ کس در مورد گرافیک و طراحی، نظر نپرسم.
من با علم به اینکه یک ساشه که زیبا نیست خیلی خیلی بهتر از یک ساشه ای هست که وجود نداره! اینبار کل کار رو به دست طراح سپردم و تا جای ممکن سعی کردم نظر ندم و به روند طراحی ورود نکنم.
جالبه بدونید خیلی از موارد کلیدی نظیر نحوه مصرف، آدرس فروشگاه و … در طرح آورده نشده!
چالش سوم: تنوع محصولات
چالش سوم ما تنوع زیاد محصولات بود. قرار بود ما بسته بندی رو تولید کنیم که بتونه انواع نوشه های داغ رو ساپورت کنه، از قهوه فوری و نسکافه گرفته تا چای ترش بهمراه نبات.
اما از اونجا که اولا چاپ ساشه های متنوع سرمایه زیادی می خواد و ثانیا طراحی اینهمه محصول زمان زیادی رو طلب میکنه، تصمیم گرفتم به یک طرح اکتفا کنم و سپس نام محصول رو با لیبل پرینتر چاپ کنم و روی محصول بچسبونم.
به این ترتیب نه تنها در سرمایه اولیه جهت چاپ سلفون بیست برابر صرفه جویی شد، بلکه زمان زیادی هم ذخیره شد و فضای گرانبهای انبار هم توسط رولهای متنوع با چاپهای متفاوت اشغال نشد.
در جلد یک درباره مفهوم mvp یا کمینه محصول پذیرفتنی مطالبی رو عرض کردم. اگر یادتون نیست باید بگم که سیستمهای چالاک و استارت آپی جهت تست یک ایده می بایست همیشه با حداقل ممکنی که یک محصول برای مشتری ارزش پیدا میکنه، فروش محصول رو تست کنند. اگر محصول موفق بود، میریم سراغ جزئیات اما اگر موفق نبود یا اصلاحش میکنیم یا کلا کنار میگذاریمش.
چالش چهارم: تجهیزات
دستگاه بسته بندی ما می بایست به ابزاری مسلح میشد بنام چشم مارک بین.
چشم مارک بین در اصل یک سنسور هست که می تونه پایان یک واحد از طرح که بروی سلفون چاپ شده رو تشخیص بده و دستور بسته بندی و سپس خوراک دهی رو به پی ال سی دستگاه صادر کنه.
این قطعه موجود نبود و بعد از کلی این ور اونور زدن خلاصه یکی رو پیدا کردیم که زحمت برنامه ریزی پی ال سی و معرفی و تفهیم عملیات به سیستم رو کشید
چالش پنجم: تجربه
از اونجا که ما هیچ تجربه ای رو درباره بسته بندی مبتنی بر سنسور مارک بین نداشتیم، یک دو روزی رو صرف قلق گیری از کار کردیم تا بتونیم زبون این سیستم رو بفهمیم و نواقصش رو برطرف کنیم.
خلاصه که این هدف هم بعد از سالها تیک خورد و امروز ساشه های “نوشه های داغ مروارید” در کنار برندهای مطرحی مثل علی کافه و نسکافه در فروشگاه ما وجود داره و دو نکته که ماجرا رو خیلی جالب میکنه اینه که :
الف) مشتری ها از تست این محصول جدید استقبال میکنن
ب) این محصول در هیچ جای دنیا پیدا نمیشه
یک محصول کاملا انحصاری.
و اما بریم سراغ ترفندهای فروش.
ترفندی که برای فروش این نوشه ها زدم که از قضا خیلی خوب جواب داد، این بود که یک ظرف بزرگ برداشتم و ساشه های “کافی میکس” چند شرکت مختلف رو از قبیل مولتی کافه، نسکافه و … درون اون ریختم و همچنین کافی میکس مروارید رو هم به اونها اضافه کردم.
به این تریتب محصول گمنام کافی میکس مروارید از جا افتادگی اونها قدرت میگیره و از اونجا که طراحی بسیار متفاوتی داره (هم بزرگتره و هم رنگ بندی خاصی داره) توسط مشتریان انتخاب و در کنار اونها برداشته و خرید میشه.
حالا دو تا اتقاق ممکنه پیش بیاد:
حالت اول: گروه زیادی از مشتریان بعد از تست اولیه، اقدام به خرید مجدد محصول میکنند که در این صورت خوش بحالمون میشه
حالت دوم: مشتریان بعد از تست اولیه، از محصول راضی نخواهند بود و دیگه نمی خرنش
از اونجا که برای پر کردن محصول از مواد با کیفیت و وزن بیشتر استفاده کردیم، احتمالا مشتری ها ناراضی نخواهند بود اما اگر بر فرض محال، محصول شکست خورد، بعد از یک سال طرح رو عوض خواهیم کرد یا طرحی جدید با نامی جدید به سبد نوشه ها می افزاییم.
چشم انداز:
چشم اندازی که میشه برای این کار متصور شد خیلی وسیع هست. مثلا میشه بعد از تست گیری از چند طرح متنوع و چند فرمولاسیون مختلف، به یک اجماع کلی رسید و یک محصول خفن با جذابیت بالا و طعم فوق العاده و قیمت مناسب تولید کرد و سپس با یک شرکت دارای سیب سلامت قرارداد ظرفیت خالی بست و اقدام به تولید محصول جهت ارائه به شرکتهای پخش مویرگی و فروشگاههای زنجیره ای نمود.
سپس وقتی که تیراژ فروش بالا رفت میشه اقدام به راه اندازی کارگاه و اخذ سیب سلامت کرد و کارخانه تولید نوشه های داغ مروارید رو راه اندازی کرد.
حتما می دونید که با توجه به پایین بودن دستمزد در ایران، محصولات اینچنینی قابلیت رقابت با برند های خارجی رو در کشورهای اقماری دارند. لذا میشه در چشم انداز، به صادرات محصول به کشورهای همسایه هم چشم دوخت.
این گوی و این میدان.
بله; از منگنه تا ساشه.
ده سال طول کشید که محصولات فروشگاه مروارید، لباسی فاخر بر تن کنند و دوش به دوش محصولات شرکتهای بزرگ، توسط مشتریان خوش سلیقه ما انتخاب و نوشیده بشن. همون بسته هایی که یک روز با منگنه و دست بسته بندی میشدن.
آیا به مشاوره نیاز دارید؟
چنانچه به کسب و کار عطاری اشتغال دارید و به مشاوره تخصصی پیرامون مدیریت کسب و کار نیاز دارید بر روی این لینک ضربه بزنید: