یادم میاد وقتی در شرکت کار میکردم، مدیر تولید همیشه اصرار داشت که همه بچه های تولید، سر از همه دستگاهها در بیارند و بتونن باهاشون کار کنن.
همه می بایست با پرس و جوش و رنگ و رولفرمینگ کار می کردند و اطلاعات عمومی کار در تمام پستهای داخل سالن رو می داشتند.
اما هر کدوم از بچه ها در عین حال، یک پست کلیدی داشتند که در اون زمینه متخصص میشدن مثلا یکی عموما جوشکاری میکرد و اون یکی عموما پرس و …
دلیل این استراتژی هم مورد ذیل بود:
-عدم وابستگی سازمان به فرد
این عدم وابستگی، فوائد زیادی داشت :
-تسهیل فرایند مرخصی رفتن، ماموریت و اخراج
و همین طور مقاومتها عبارت بودند از:
-تفاوت سرعت یاد گیری پرسنل
-مقاومت پرسنل قدیمی در برابر آموختن فوت و فن ها و قلق ها به سایر افراد (چون احساس می کرد جایگاهش سست میشه)
خوب برگردیم به دکان عطاری خودمون.
ما همین استراتژی رو همین حالا داریم در فروشگاه مون پیاده میکنیم. همه پرسنل باید فروشندگی، آسیاب کردن، کار با دستگاه بسته بندی، بسته بندی با دست، جمع کردن فاکتور مشتری های آنلاین و … رو بلد باشن.
این “بلد بودن” دو تا مقوله رو می طلبه:
الف) با صبر و حوصله باید فرد رو آموزش داد
ب) باید خود مدیر مجموعه تمایل به سمت نظم داشته باشه
یادمون باشه افراد با توجه به تمرکز، ضریب هوشی، تجربه و …، سرعت یادگیری شون متفاوته و این مقوله نباید ما رو از صرف انرژی برای آموزش حداقلی کارهای پیچیده تر به اون فرد بازداره. یعنی چی ؟ یعنی طرف هرقدر هم کند بود باز هم باید بتونه کارهای پیچیده رو در حد کار راه بنداز یاد بگیره. مثلا کار با دستگاه اتوماتیک، فروشندگی و …..
در مججموعه های کوچک، همه باید همه فن حریف باشن. در سازمانهای بزرگ، این نیاز کمتر احساس میشه می دونی چرا؟ چون از اون ردیف شغلی، چند تا وجود داره نه یکی. مثلا 8 تا دستگاه پرس و هشت تا پرس کار هست، شش تا دستگاه جوش و 6 تا جوشکار هست و اگر یکی از اونها مرخصی بره اتفاقی نمی افته.
پس یادمون باشه همه اعضاء مجموعه باید بتونن در حد کار راه بنداز، همه کارهای دکان عطاری رو یاد بگیرن.
مثل همیشه مفید و آموزنده مرسی از شما