تقلب در زیره سیاه

اوایل کاسبی بود. هوا گرم بود و بازار کساد! روی صندلی ولو شده بودم و حساب و کتاب میکردم که یک خانم با لهجه ای عجیب وارد مغازه شد و گفت سلام زیره سیاه نمیخوای؟ با بی حالی گفتم سلام و چند؟ قیمتی داد که چرت از سرم پرید یادمه اون سال قیمت خرید زیره […]